جدول جو
جدول جو

معنی قاچ قاچ - جستجوی لغت در جدول جو

قاچ قاچ
پاره پاره، چاک چاک، تکه تکه، ریش ریش، ریز ریز، تار تار، لخت لخت، شرحه شرحه
تصویری از قاچ قاچ
تصویر قاچ قاچ
فرهنگ فارسی عمید
قاچ قاچ
ارباً ارباً، قطعه قطعه، ترک ترک
لغت نامه دهخدا
قاچ قاچ
ترک ترک، قطعه قطعه
تصویری از قاچ قاچ
تصویر قاچ قاچ
فرهنگ لغت هوشیار
قاچ قاچ
قطعه قطعه، ترک ترک
تصویری از قاچ قاچ
تصویر قاچ قاچ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قاه قاه
تصویر قاه قاه
صدای خندۀ بلند، خنده با صدای بلند، قهقهه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرچ قرچ
تصویر قرچ قرچ
صدای ساییدن دندان ها به هم، قرچ قروچ، دندان قروچه
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان انزل بخش حومه شهرستان ارومیه، در 67هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 14هزارگزی شمال خاوری شوسۀ شاهپور به ارومیه، کوهستانی و در کنار دریاچه و معتدل مالاریائی است، 520 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و قنات و محصولش غلات، چغندر، توتون، بادام و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
ریشه کلمه خاقان است و آن مخفف قان قانات است و لقبی است مخصوص شاهان و بزرگان مغول، (النقود العربیه ص 134)
لغت نامه دهخدا
خندیدن به آواز بلند را گویند، (برهان)، قهقهه، (حاشیۀ برهان دکتر معین) :
زده خنده بر روی خواهندگان
دهان زر از جودتو قاه قاه،
کمال الدین اسماعیل
لغت نامه دهخدا
از همه جای کفته، با ترکهای بسیار
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ سِ)
دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 6000 گزی شمال رامیان و کنار شوسۀ گرگان به گنبدقابوس. موقعجغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل و مرطوب مالاریایی است. سکنۀ آن 120 تن. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن برنج، غلات، توتون، سیگار، کنجد. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه ابریشمی، شال و کرباس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
گفتگوی بسیار، منازعه در گفتگو، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران در 48هزارگزی جنوب باختر شهر ری و 16هزارگزی باختری راه شوسۀ قم، در جلگه واقع و هوای آن معتدل است، 120 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصولات آن غلات و صیفی است، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم و جوال بافی است، راه مالرو دارد و از رباطکریم ماشین میتوان برد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ)
ترکیدن با ترکهای بسیار چون پای کسی که بسیار پابرهنه رود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاش قاش
تصویر قاش قاش
پاره پاره قطعه قطعه
فرهنگ لغت هوشیار
بر گرفته از قهقهه بنگرید به قهقهه و قهقاه حکایت آواز خنده قهقهه: سید میران قاه قاه خندید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قال قال
تصویر قال قال
گفتگوی بسیار، منازعه در گفتگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاچ غاچ
تصویر غاچ غاچ
با ترکهای بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
لفظی که با بیان آن، ترتیب آغاز بازی بازیکنان مشخص می گردید
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای مرغ بعد از تخم گذاشتن، قرقر قرقر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای لولای در و
فرهنگ گویش مازندرانی
گشاد گشاد
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات جهت راندن اسب
فرهنگ گویش مازندرانی